انشا

انشا در مورد یک روز برفی با مقدمه بدنه نتیجه

نوشتن انشا فرصتی است برای بیان احساسات، تخیل و خلاقیت. با هر جمله‌ای که روی کاغذ می‌آوریم، پنجره‌ای به دنیایی تازه باز می‌شود و توانایی تفکر و تحلیل ما تقویت می‌شود. «زنگ انشا» همراه شماست تا با ایده‌ها و راهنمایی‌های متنوع، این مسیر زیبا را جذاب‌تر و پربارتر کنید. هر انشا یک داستان تازه است که از دنیای ذهن شما روایت می‌شود! در ادامه “انشا در مورد یک روز برفی با مقدمه بدنه نتیجه” برای شما آماده کرده ایم. تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.

⭐⭐انشا اول در مورد یک روز برفی⭐⭐

مقدمه

برف همواره نشانه‌ای از زیبایی زمستان است. وقتی زمین زیر لایه‌ای از سفیدی خالص پنهان می‌شود، انگار طبیعت لباس تازه‌ای به تن کرده است. یک روز برفی می‌تواند پر از لحظات شاد و خاطرات فراموش‌نشدنی باشد.

بدنه

صبح زود که از خواب بیدار شدم، اولین چیزی که به چشمم آمد، پنجره‌ای بود که از برف پوشیده شده بود. صدای سکوت و آرامش خاصی فضا را پر کرده بود. بعد از صبحانه، تصمیم گرفتم بیرون بروم و از این هوای دلپذیر لذت ببرم. کفش‌های زمستانی و لباس‌های گرم پوشیدم و قدم به حیاط گذاشتم.

برف همه جا را سفید کرده بود؛ شاخه‌های درختان مانند دست‌های پوشیده از شکوفه‌های یخ به آسمان بلند شده بودند. همراه دوستانم آدم‌برفی بزرگی ساختیم. چوب‌ها را به جای دست‌هایش و یک هویج را برای بینی‌اش گذاشتیم. بعد از آن، بازی پرتاب گلوله‌های برفی شروع شد. صدای خنده‌هایمان در هوای سرد می‌پیچید و شادی‌مان را دوچندان می‌کرد.

بعدازظهر، کنار شومینه نشستیم و چای داغ نوشیدیم. گرمای آتش حس خوشایندی به ما می‌داد و خاطرات صبحمان را مرور می‌کردیم. این لحظات ساده، اما ناب، زندگی را زیبا می‌کرد.

نتیجه

یک روز برفی یادآور زیبایی‌های کوچک طبیعت است که می‌تواند شادی‌های بزرگی به همراه داشته باشد. این روز به من آموخت که گاهی باید از روزمرگی فاصله گرفت و از لحظات ساده زندگی لذت برد. برف، اگرچه سرد است، اما گرمای خاصی به دل‌ها می‌بخشد.

⭐⭐انشا دوم در مورد یک روز برفی⭐⭐

مقدمه:
یک روز برفی من در خانه مادربزرگم بودم و خاطره زیادی از آن روز دارم. آن روز بسیار سرد بود، هنگام رفتن به خانه مادربزرگم دو جفت جوراب ضخیم، دو ژاکت، یک کت زمستانی و چکمه پوشیده بودم.

بدنه:
من نه ساله هست و برف زمستانی برای من جادوی خاصی دارد وقتی به ایوان پشتی مادربزرگم رفتم نه تنها از سرمای شدید، بلکه از صحنه های برفی نفسم بند آمده بود. تمام زمین، تا آنجا که چشمم می دید سفیدپوش شده بود. همه درختان شبیه مجسمه های برفی بودند. در همین هنگام مادربزرگم با یک کاسه سوپ داغ وارد ایوان شد. در روزهای برفی خوردن سوپ واقعا دلچسب است. بعد آماده می شوم با دوستانم به بیرون خانه بروم و مشغول برف بازی شوم.

درست است که در روزهای برفی خیلی سخته از رخت خواب بیرون بیایید و سوز سرما کسل کننده است اما با دیدن منظره برفی بیرون احساس شوق می کنم و شکنجه سرمای شدید را فراموش میکنم.

دیدن برف واقعا هیجان انگیز است مخصوصا وقتی که سقف خانه ها، درختان و خیابان ها را می پوشاند. از همه هیجان انگیز تر این است که می شود برف بازی کرد و مثل توپ آن را به این طرف و آن طرف پرتاب کرد یا آدم برفی درست کرد.

نتیجه:
از نظر من برف جادوی خاصی دارد و مانند یک پتوی سفید روی زمین را می‌پوشاند. کسانی که هرگز برف را نمی بینند، زیبایی آن را از دست می دهند. من در منطقه ای زندگی می کنم که به ندرت برف می بارد یا در طول زمستان اصلا برف نمی بارد. اما خدا را شکر که امسال دوبار در محله ما برف آمد و از حجم برفی که زمین های بیرون را پوشانده بود متعجب شده بودیم. منظره‌ای سفید که همه چیز روی زمین از جمله ماشین‌ها را پوشانده و دیدن آن را نباید از دست داد. واقعا این همه زیبایی خلقت خدا را باید تحسین و ستایش کرد.

⭐⭐انشا سوم در مورد یک روز برفی⭐⭐

مقدمه:
من عاشق روزهای برفی هستم. وقتی برف می بارد و از پنجره اتاقم به بیرون نگاه می کنم همه مناظر سفیدپوش هستند.

بدنه:
در روزهای برفی وقتی مدارس تعطیل می شوند، من می توانم به خودم استراحت ذهنی بدهم و در تمام طول روز با لباس خواب بمانم و تنبلی کنم و برای خودم یک فنجان شکلات داغ با مارشمالو درست می کنم بعد تلویزیون را روشن می کنم و منتظر می مانم تا خواهرم از خواب بیدار شود.

وقتی خواهرم بیدار می شود، صبحانه پنکیک یا وافل می خوریم و مدام به مناظر اطراف خانه نگاه می کنیم و از تماشای برف لذت می بریم. بعد از صبحانه من و خواهرم سریع لباس های زمستانیمان را می پوشیم و برای برف بازی بیرون می رویم. با دیدن مناظر برفی در بیرون هیجان خاصی را در وجودم احساس می کنم که تا به حال نکردم.

نتیجه:
برای من یک روز برفی جادوی شگفت‌انگیزی است که حتی در بزرگسالی نیز احساس می کنم هنوز بچه هستم. در هر صورت برای من روزهای برفی روزهای مورد علاقه ام هستند چون می توانم مانند بچه ها رها و تنبل باشم و روز آرام و فوق العاده ای داشته باشم.

نوشتن انشا، سفری است به دنیای اندیشه و احساس که با هر کلمه جان می‌گیرد. امیدواریم این مطلب برای شما مفید بوده باشد و به خلق انشایی زیبا کمک کرده باشد. اگر از این مقاله لذت بردید، حتماً به «زنگ انشا» سر بزنید و با دیگر مطالب ما همراه شوید تا تجربه‌ای لذت‌بخش‌تر از نوشتن داشته باشید. خوشحال می‌شویم نظرات، پیشنهادات و تجربیات خود را در بخش دیدگاه‌ها با ما به اشتراک بگذارید تا «زنگ انشا» همراه بهتری برای شما باشد!

منبع
evirtualgurubartlebythisibelieveipl
دکمه بازگشت به بالا